جمعه روز حضرت صاحب الزّمان (عج) و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود. . . بگو:السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره میيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو اى پاك نهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دل بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام، و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم،وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. و از خدا درخواست مى كنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد، اى سرور من، اى صاحب زمان، درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت اميد می رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه دهى مأمورى، پس مرا پذيرا باش و پناه ده، درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه ات. سيّد بن طاووس فرموده: من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل می جويم و به آن حضرت اشاره نموده، می گويم:نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِدر هر كجا و بر سر هر خوان، من ميهمان توام اى صاحب الزّمان منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان ، موسسه فرهنگی دارالعرفان
اءنس بن مالک حکایت کند: روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست ، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد. گفتم : روزى عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام مى باشد. و مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى که مى جوشید و غُل غُل مى کرد، به هم مى زد و مخلوط مى نمود. عایشه با دیدن چنین صحنه اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش ، ابوبکر حرکت کرد. و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت : اى پدر! هم اکنون جریان عجیبى را از فاطمه زهراء مشاهده کردم ، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است . او را دیدم در حالى که دیگ حریره ، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم مى زد و مخلوط مى نمود. ابوبکر گفت : اى دخترم ! این موضوع را مخفى و کتمان دار، مبادا کسى متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است . ولى همین که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود: مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب مى کنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول مى پندارند. و سپس افزود: سوگند به آن کسى که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است ، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است . همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در امان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى باشند. و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش ، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان مى جنگند. و در آن هنگام ، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود. پس واى به حال کسى که در فضائل ومناقب بى شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانى را که به هر عنوانى ، کینه و دشمنى شوهرش ، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند. ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مى نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .
دل من در پی یک واژه ی بی خاطمه بود اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود...
«...ودر کتبا روضه الواعظین و غیره روایت کرده اند که حضرت فاطمه سلام الله علیها را مرض شدیدی عارض شد وتا چهل روزممتد چون دانست موت خود را ام ایمن و امساء بنت عمیس را طلبید وفرستاد ایشان را که حضرت امیرالمومنین(ع)را حاضر سازند،چون حضرت .امیرالمومنین (ع)حاضر شد گفت ای پسر عم از آسمان خبر فوت به من رسید ومن در جناح سفر آخرتم تراوصیت می کنم به چیزی چند که در خاطر دارم.حضرت فرمود آنچه خواهی وصیت کن ای دختر رسول خدا (ص)،پس بر بالین آن حضرت نشست وهر که در آن خانه بود بیرون کردند.پس فرمود که ای پسر عم هرگز مرا دروغگو وخائن نیافتی واز روزی که با من معاشرت نموده ای مخالفت تو نکردهام حضرت فرمود که معاذالله توداناتری به خدا ونیکوکارترو پرهیزکارترو کریم تر واز خدا ترسانتری از آنکه ترا سرزنش کنم به مخالفت خودوبر من بسیار گران است مفارقت تو ولیکن مرگ امریست که چاره از آن نیست به خدا سوگند که تازه کردی بر من مصیبت رسول خدا(ص)را و عظیم شد وفات تو بر من پس می گویم انالله وانا الیه راجعون برای مصیبتی که بسیار درد آورنده است مرا وچه بسیارسوزنده وبه حزن آورنده است مرا،به خدا سوگند که این مصیبتی است که تسلی دهنده ندارد وزریه ای است که هیچ چیز عوض آن نمی تواند شد.پس ساعتی هردو گریستند پس امیرالمومنین(ع)سر حضرت فاطمه (ع)راساعتی به دامن گرفت وآن حضرت را به سینه خود چسبانید وفرمود که هرچه می خواهی وصیت بکن که آنچه فرمایی به عمل میآورم و امر ترا بر امر خود اختیار می کنم.پس فاطمه (ع)گفت که خدا ترا جزای خیر دهد ای پسر عم رسول خدا(ص)وصیت می کنم ترا اول که بعد از من امامه رابه عقد خود در آوری زیرا که مردان راچاره از زن گرفتن نیست او برای فرزندان من مثل من است.پس گفت که برای من نعشی قرارده زیرا که ملائکه را دیدم که صورت نعش برای من ساختند.حضرت فرمود که وصف آن را برای من بیان کن پس وصف آن را بیان کرد و حضرت از برای اودرست کرد واونعشی که در زمین ساختند آن بود پس گفت که باز وصیت می کنم ترا که نگذاری برجنازه من حاضر شوند یکی از آنهائی که بر من ستم کردندوحق مرا گرفتند چه ایشان دشمن من ودشمن رسول خدا علیه وآله وسلام اند و نگذاری که احدی از ایشان واتباع ایشان بر من نماز کنند ومرا درشب دفن کنی در وقتی که دیده ها در خواب باشد. درکشف الغمه وغیر آن روایت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه(ع)نزدیک شد اسماءبنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من وضو بسازم پس وضوساخت وبه روایتی غسل کرد نیکوترین غسلهاوبوی خوش طلبید و خود راخوشبو گردانید و جامه های نو طلبید وپوشید وفرمود که ای اسماءجبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورداز بهشت حضرت آن را سه قسمت کردیک حصه برای خود گذاشت ویکی از برای من ویکی از برای علی(ع)آن کافور رابیاور که مرا به آن حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به قبله کرد و خوابید وجامه برروی خود کشید وفرمود که ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی(ع)راطلب کن بدانکه من به پدر خود ملحق گردیده ام. اسماء ساعتی انتظار کشید بعد ازآن آنحضرت را نداکرد وصدائی نشنید،پس گفت ای دختر مصطفی ای دختر بهترین فرزندان آدم ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است که در شب معراج به مرتبه قاب قوسین اوادنی رسیده است چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جناب پرواز کرده است پس روی آن حضرت را می بوسید و می گفت چون به خدمت حضرت رسول(ص)برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان در این حال حضرت، امام حسن وامام حسین(ع)از در درآمدندو گفتند ای اسماءمادر ما در این وقت چرا به خواب رفته است؟اسماءگفت مادر شما به خواب نرفته ولیکن به رحمت رب الارباب واصل گردیده است.پس حضرت امام حسن(ع)خودرابرروی آن حضرت افکند وروی انورش را می بوسیدومی گفت ای مادر باما سخن بگو پیش از آنکه روحم ازبدن مفارقت کندوحضرت امام حسین (ع) برروی پایش افتاد ومی بوسیدآن را می گفت ای مادر منم فرزندتوحسین با سخن بگو پیش از آن که دلم شکافته شودواز دنیا مفارقت کنم.پس اسماء گفت ای دوجگر گوشه رسول خدا(ص)بروید وپدر بزرگوارخود را خبر وفات مادر خود را به او برسانید پس ایشان بیرون رفتند چون نزدیک به مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند. پس صحابه به استقبال ایشان دویدند گفتند سبب گریه شما چیست؟ای فرزندان رسول خدا(ص)حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند،مگر جای جد خودرا خالی دیده اید گریان گردیده اید از شوق ملاقات او؟گفتند مادر ما از دنیا مفارقت کرده،چون حضرت امیرالمومنین(ع)این خبر وحشت اثر را شنید بر روی در افتاد و غش کرد پس آب بر آن حضرت ریختند تابه حال آمدو می فرمود بعد از تو خود را به که تسلی بدهم،پس این دوشعر رادر مصیبت آن حضرت ادا فرمود: لِکُل اجتِماعٍ ٍ مِن خَلیلَِین فِرقَة ٌ وَ کُلُّ الَّذی دُونَ الفِراقِِ ِ قَلیلٌ(1)وَ اِنَّ افتِقادی واحِداًبَعدَ واحِدٍ(2)دَلیلٌ عَلی اَن لا یَدُومَ خلیلٌ یعنی هر اجتماعی از دوست آخر به جدائی منتهی می شود و هر مصیبتی که غیر از جدائی و مرگست اندکست و رفتن فاطمه بعد از حضرت رسالت پیش من دلیل است بر آنکه هیچ دوستی باقی نمی ماند. وموافق روایت روضة الواعظین چون خبر وفات حضرت فاطمه (ع)در مدینه منتشر گردید ومردان و زنان همه گریان شدند در مصیبت آن حضرت وشیون از خانه های مدینه بلند شد،زنان ومردان به سوی خانه آن حضرت دویدند.زنان بنی هاشم در خانه آن حضرت دویدند.زنان بنی هاشم در خانه آن حضرت جمع شدند نزدیک شد که از صدای شیون ایشان مدینه به لرزه درآید وایشان می گفتند ای سیده و ای خاتون زنان ای دختر پیغمبر آخرالزمان .مردم فوج فوج به تعزیه به سوی حضرت امیرالمومنین(ع)می آمدند،آن حضرت نشسته بود وحسینین در پیش آن حضرت نشسته بودند ومی گریستند ومردم از گریه ایشان می گریستند .ام کلثوم به نزد قبر حضرت رسول(ص) آمدوغَلَبها نشیجها گفت یا ابتاه یا رسول الله امروز مصیبت تو بر ما تازه شد وامروز تو از دنیا رفتی دختر خود را به سوی خود بردی.ومردم جمع شده بودند وگریه می کردند وانتظار بیرون آمدن جنازه می کشیدند،پس ابوذر بیرون آمد وگفت بیرون آوردن جنازه به تاخیر افتاد پس مردم بر گشتند چون پاسی از شب گذشت و دیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیر المومنین و حسن وحسین(ع)وعمارومقدادو عقیل وزبیروابوذر وسلمان و بریده وگروهی از بنی هاشم وخواص آن حضرت بر حضرت فاطمه(س)نماز کردند ودرهمان شب اورا دفن کردند حضرت امیر (ع)بردور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدامست.وبه روایت دیگر قبر آن حضرت رابا زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند وبه این سبب در موضع قبرآن حضرت اختلاف واقع شده است.بعضی گفته اند که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع(ع)وبعضی گفته اند ما بین قبر حضرت رسالت(ص)ومنبر آن حضرت مدفون است زیرا که حضرت رسول(ص)فرمودند مابین قبر من و منبرمن باغی است از باغهای بهشت ومنبر من بر دریست از درهای بهشت.وبعضی گفته اند که آ ن حضرت را در خانه خود دفن کردند واین اصلح اقوال است چنانکه روایت صحیح بر آن دلالت می کند...»(1) «...درمحل دفن حضرت فاطمه اختلاف کرده اند گروهی گفته اند اورادربقیع دفن کردند جماعتی معتقدند وی را درخانه اش بخاک سپرده اند و پس از اینکه بنی امیه مسجد رابزرگ کردند قبر فاطمه در مسجد قرار گرفته است. گروهی می گویند:حضرت زهراء(س) در بین قبر حضرت رسول ومنبر دفن شده است اینان به استناد قول پیغمبر که فرمودند:بین قبرومنبر من باغی است از باغهای بهشت این عقیده را پیدا کرده اند قول اول که حضرت زهراء در بقیع دفن شده باسد بعید است و دوقول اخیر به صواب نزدیک است ولیکن احتیاط این است که در هر سه موضع ان را زیارت کنند...»(2) «..ابن شهر آشوب و دیگران روایت کرده اند که چون آن حضرت را خواستند که در قبر گذارند دو دست از میان قبر پیدا شد به دستهای رسول خدا(ص)وآن حضرت را گرفت به قبر برد. شیخ طوسی و کلینی به سند های معتبر از حضرت اما م زین العابدین و امام حسین (ع)روایت کرده اند که چون حضرت فاطمه (ع)بیمار شد وصیت نمود به حضرت امیرالمومنین(ع)که کتمان کند بیماری او را و مرد مرا بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند احدی را به مرض او.پس حضرت به وصیت او عمل نموده خود متوجه بیمار داری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت می کرد ودر این مدت احوال او را پنهان می داشتند از مردم ،چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمومنین(ع)خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند.پس حضرت امیرالمومنین(ع)خود متوجه غسل و تکفین و امور او گردیدو او را در شب دفن کرد واثر قبر او را محو نمی کند وچون خاک قبر آن حضرت را با دست خودفشاند حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده های مبارکش بر روی انورش جاری شد و روی به قبر حضرت رسالت (ص)گردانید وگفت السّلام علیک یا رسول الله سلام از من بر تو باد واز جانب دختر و حبیبه تو ونور دیده تو و نور دیده تو و زیارت کننده تو که به زیارت تو آمده است ودر میان خاک در عرصه تو خوابیده حق تعالی او را در میان اهل بیت اختیار کرد که زود به تو ملحق گردد،وکم شد یارسول الله از برگزیده تو صبر من و ضعیف شد از مفا رقت بهترین زنان قوت من ولیکن با صبر کردن در مصیبت تو وتاب آوردن اندوهما فرقت تو گنجایش دارد که در این مصیبت صبر کنم به تحقیق که تو را بادست خود در قبر گذاشتم بعداز آنکه جان مقدس تو در میان سینه و نحر منجاری شد وبه دست خود دیده ترا پوشانیدم وامور ترا خود متکفل شدم بلی در کتاب خدا هست آنکه قبول باید کرد بهترین قبول کردنه وباید گفت اِنّاللهِ وَ اِنّا اِلیه راجِعون امانت خود رابه خود برگردانیدی و گروگان خود رااز من بازگرفتی وحضرت زهرا را از من ربودی، چه بسیار قبیح است آسمان سبز وزمین گردآلود در نظر من یارسول الله اندوه من همیشه خواهد بود وشبهای من به بیداری خواهد گشت این اندوه از من به در نخواهد رفت تا اینکه حق تعالی از برای من اختیار کند آن خانه ای راکه اکنون تو درآنجا مقیمی، دردلم جراحتی است چرک آورنده ودر سینه ام اندوهی است از جا بدر آورنده وچه بسیار زود جدائی افتاد میان ما وبه سوی خدا شکایت می کنم حال خود را و به زودی خبر خواهد داد ترا دختر تو به معاونت ویاری کردن امت تو یکدیگررا بر غضب حق من و ظلم کردن در حق او پس از او بپرس احوال را چه بسیار غمهادر سینه او بر رویهم نشسته بود که به کسی اظهار نمی توانست کرد و به زودی همه را به توخواهد گفت و خدا از برای او حکم خواهد کرد و او بهترین حکم کنندگان است.سلام بر تو باد یا رسول الله وداع کننده ای که از مواصلت ملال بهم نرسانیده باشد واز روی دشمنی مفارقت ننمائد،اگر از نزدقبر توبروم از ملامت نیست واگر نزد قبر تو اقامت نمایم از بدگمانی نیست به آن ثوابهائی که خدا وعده داده است صبر کنندگان را و صبر مبارک ونیکوتر است و اگرنبود غلبه آن جماعتی که بر ما مستولی گردیده اند هر آینه اقامت نزد قبر ترا بر خودلازم می دانستم ونزد ضریح تو معتکف می گردیدم وهرآینه فریاد به ناله بر می داشتم مانند فریاد زن فرزند مرده در این مصیبت بزرگ پس خدای می بیند و می داند که دختر ترا پنهان دفن می کنم از ترس دشمنان او وحقّش را غصب کردند به قهر و میراثش را منع کردند علانیه وحال آنکه از زمان تو مدتی نگذشته بود ،پس به سوی تو شکایت می کنم یا رسول الله ودر اطاعت تو تسلی نیکو هست پس صلوات خدا بر او وبر تو باد و رحمت خدا و برکات او. علامه مجلسی از مصباح الانوار نقل کرده و او از حضرت صادق(ع) از پدران بزرگوار خود که چون امیر المومنین(ع) حضرت فاطمه(س)را در قبر گذاشت گفت:بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم بِسمِ اللّهِ وَ بِاِ للّهِ وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ محمّدبن ِ عَ بد اللهِ (ص) سَلَّمتُکِ ا َیَّتُها الصَّدّیقَة ُ ا ِلی مَن هُوَ ا َولی بِکِ مِنّی وَ رَضیتُ لَکِ بِما رَضِِیَ اللهُ تَعالی لَکِ پس تلاوت فرمود مِنها خَلَقنا کُم وَ فیها نُعدُکُم ومِنها نُخرِجُکُم تارَةً اُخری پس چون خاک براو ریخت امر فرمود که آب بر آن ریختند پس نشست نزد قبر آن حضرت با چشم گریان و دل محزون و بریان ،پس عباس عموی آن حضرت دستش راگرفت و از سر قبر او ببرد. شیخ شهید (ره) در مزار دروس فرموده مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا(ص)و زوجه امیرالمومنین ومادر حسن وحسین (ع).وروایت شده که آن مخدره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هر که بر او و بر من سه روز سلام کند حق تعالی بهشت را بر او واجب گرداند.گفتند به حضرت فاطمه(س)که آیات در حیات شما؟ فرمود بلی ،وهمچنین است بهد از ممات ما.وهرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند :در خانه آن حضرت و در روضه ودر بقیع .ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد از مبعث ،وبه رحمت خدا واصل شد بعد از پدربزرگوار خود قریب به صد روز انتهی. علامه مجلسی فرموده سید بن طاوس علیه الرحمه روایت کرده است که هر که آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید:اَلسَّلام عَلَیکِ یا سَیّدةَ َنِساء ِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا والِدَة الحُجَج عَلَی النّاس ِ اَجمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیَّتُها المَظلومَة ُ المنُوعَة ُ حَقُّها پس بگوید:اللهُمَّ صَلّ عَلی اَمتِکَ وَ ابنَةِ نَبیّکَ وَ زَوجَة ِ وَصِی ِ نَبِیّکَ صَلوة تَزلِفُها فَوقَ زُلفی عِبادِکَ المُکرَمینَ مِن اَهل ِ السَّموات وَ اَهلِ ِ الاَرَضینَ.پس طلب آمرزش کند از حق تعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند.واین زیارت مختصر معتبر یست وهمه وقت می توان کردن. مؤلف گوید که ما در کتاب مفاتیح و هدیةالزایرین ثواب زیارت واختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ایم ودر این مختصر به همین قدر اکتفا می کنیم . وبدانکه آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و امام حسین وزینب کبری وزینب صغری که مکناه است به ام کلثوم سلام الله علیهم اجمعین و فرزندی را حامله بوده که اورا پیغمبر (ص)محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (ص)آنطفل را سقط فرموده در معنی حدیث نبوی(ص)که به امیر المؤمنین(ع)فرمود اِنَّ لَکَ کَنزاً فی ِ الجَنَّةِ وَ اَنتَ ذُو قَرنَیها شنیدم از بعضی مشایخ خود که می فرمود این گنجی که پیغمبر (ص)فرموده به امیر المؤمنین(ع)که بهشت دارد این همان محسن است که به واسطه فشار دَرِ خانه سِقط شد.»(1)
1- متن کامل منتهی الامال/زندگانی و شرح احوال چهارده معصوم/ تالیف:ثقه الا سلام مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره)/ صفحه ی 174 2-زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام/ ترجمه کتاب اعلام الوری با علام الهدی/ اصل از: امین الاسلام
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایق هایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند.
زمانی که دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت که با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.
“ثروت، مرا هم با خود می بری؟”
ثروت جواب داد: “نه نمی توانم. مقدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست. من هیچ جایی برای تو ندارم.”
عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.
“غرور لطفاً به من کمک کن.” “نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.
“غم لطفاً مرا با خود ببر.”
“آه عشق. آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”
شادی هم از کنار عشق گذشت اما آن چنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید: ” بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”
صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامی که به خشکی رسیدند ناجی به راه خود رفت.
عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:
” چه کسی به من کمک کرد؟” دانش جواب داد: “او زمان بود.”
“زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟”
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد که: “چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”
سال ها پيش در کشور آلمان، زن و شوهري زندگي مي کردند. آنها هيچ گاه صاحب فرزندي نمي شدند. يک روز که براي تفريح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند، ببر کوچکي در جنگل , نظر آنها را به خود جلب کرد. مرد معتقد بود: نبايد به آن بچه ببر نزديک شد. به نظر او ببر مادر جايي در همان حوالي فرزندش را زير نظر داشت. پس اگر احساس خطر مي کرد به هر دوي آنها حمله مي کرد و صدمه مي زد. اما زن انگار هيچ يک از جملات همسرش را نمي شنيد. خيلي سريع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زير پالتوي خود به آغوش کشيد، دست همسرش را گرفت و گفت: عجله کن! ما بايد همين الآن سوار اتومبيل مان شويم و از اينجا برويم. آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به اين ترتيب ببر کوچک، عضوي از ا عضاي اين خانواده ي کوچک شد و آن دو با يک دنيا عشق و علاقه به ببر رسيدگي مي کردند. سال ها از پي هم گذشت و ببر کوچک در سايه ي مراقبت و محبت هاي آن زن و شوهر حالا تبديل به ببر بالغي شده بود که با آن خانواده بسيار مانوس بود. در گذر ايام، مرد درگذشت و … مدت زمان کوتاهي پس از اين اتفاق، دعوت نامه ي کاري براي يک ماموريت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسيد. زن با همه دلبستگي بي اندازه اي که به ببري داشت که مانند فرزند خود با او مانوس شده بود، ناچار شده بود شش ماه کشور را ترک کند و از دلبستگي اش دور شود. پس تصميم گرفت: ببر را براي اين مدت به باغ وحش بسپارد. در اين مورد با مسئولان باغ وحش صحبت کرد و با تقبل کل هزينه هاي شش ماهه، ببر را با يک دنيا دلتنگي به باغ وحش سپرد و کارتي از مسئولان باغ وحش دريافت کرد تا هر زمان که مايل بود، بدون ممانعت و بدون اخذ بليت به ديدار ببرش بيايد. دوري از ببر، برايش بسيار دشوار بود. روزهاي آخر قبل از مسافرت، مرتب به ديدار ببرش مي رفت و ساعت ها کنارش مي ماند و از دلتنگي اش با ببر حرف مي زد. سرانجام زمان سفر فرا رسيد و زن با يک دنيا غم دوري، با ببرش وداع کرد.
بعد از شش ماه که ماموريت به پايان رسيد، وقتي زن بي تاب و بي قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند، در حالي که از شوق ديدن ببرش فرياد مي زد: عزيزم، عشق من، من برگشتم، اين شش ماه دلم برايت يک ذره شده بود، چقدر دوريت سخت بود، اما حالا من برگشتم و در حين ابراز اين جملات مهر آميز به سرعت در قفس را گشود: آغوش را باز کرد و ببر را با يک دنيا عشق و محبت و احساس در آغوش کشيد. ناگهان صداي فريادهاي نگهبان قفس فضا را پر کرد: نه, بيا بيرون، بيا بيرون: اين ببر تو نيست. ببر تو بعد از اينکه اينجا رو ترک کردي, بعد از شش روز از غصه دق کرد و مرد. اين يک ببر وحشي گرسنه است. اما ديگر براي هر تذکري دير شده بود. ببر وحشي با همه عظمت و خوي درندگي، ميان آغوش پر محبت زن، مثل يک بچه گربه، رام و آرام بود. اگرچه ببر مفهوم کلمات مهر آميزي را که زن به زبان آلماني ادا کرده بود، نمي فهميد اما محبت و عشق چيزي نبود که براي درکش نياز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصي باشد. چرا که عشق آن قدر عميق است که در مرز کلمات محدود نشود و احساس آن قدر متعالي است که از تفاوت نوع و جنس فرا رود.
براي هديه کردن محبت، يک دل ساده و صميمي کافي است، تا از دريچه ي يک نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هديه کند.
محبت آن قدر نافذ است که تمام فصل سرماي ياس و نااميدي را در چشم بر هم زدني بهار کند.
عشق يکي از زيباترين معجزه هاي خلقت است که هر جا رد پا و اثري از آن به جا مانده تفاوتي درخشان و ستودني , چشم گير است. محبت همان جادوي بي نظيري است که روح تشنه و سر گردان بشر را سيراب مي کند و لذتي در عشق ورزيدن هست که در طلب آن نيست. بيا بي قيد و شرط عشق ببخشيم تا از انعکاسش , کل زندگيمان نور باران و لحظه لحظه ي عمر , شيرين و ارزشمند گردد. در کورترين گره ها، تاريک ترين نقطه ها، مسدودترين راه ها، عشق بي نظيرترين معجزه ي راه گشاست. مهم نيست دشوارترين مساله ي پيش روي تو چيست، ماجراي فوق را به خاطر بسپار و بدان سرسخت ترين قفل ها با کليد عشق و محبت گشودني است.پس: معجزه ي عشق را امتحان کن !
حضرت آیت الله مظاهری با اشاره به جایگاه اهل بیت(ع) تصریح کردند: محبّت واقعی و مودّتِ حقیقیِ به اهل بیت(ع) و اطاعت و تبعیّت از آنان مایۀ نجات و رستگاری در دنیا و آخرت خواهد بود. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شیعیان، به نقل از خبرگزاری حوزه از اصفهان، این مرجع تقلید در پیامی به همایش بزرگداشت امامزاده حضرت سید محمدبن زیدبن علی بن الحسین(ع) خمینی شهر، با تاکید بر ضرورت تبعیت از اهل بیت(ع)، خاطرنشان کردند: محبّت واقعی و مودّتِ حقیقیِ خاندان رسول خدا که مایۀ نجات و فلاح و رستگاری ما در دنیا و آخرت خواهد بود، فقط و فقط در گرو اطاعت و تبعیّت از آن بزرگواران است و به وسیلۀ این فرمانبرداری و پیروی، اطاعتِ حقیقی از خداوند متعال نیز محقّق خواهد شد. ایشان با اشاره به روایتس از امام محمد باقر(ع) ادامه دادند: حضرت فرموده اند «قسم به خداوند سبحان شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از فرامین خداوند تبعیّت نماید. قسم به خدا، قُرب و نزدیکی به حضرت حقتعالی ممکن نیست، مگر از طریق اطاعت از او، و هر کسی که خداوند را اطاعت نماید، شیعه و ولایتمدارِ ماست و هر کس که خداوند را معصیت و نافرمانی کند، پس بیشک دشمن ما اهلبیت است». معظم له اضافه کردند: این سخنان تکاندهنده که قلب و دل هر انسانِ بصیر و آگاهی را میلرزاند و او را به اندیشه و تفکّر وامیدارد، به ما و به همۀ شیعیانِ رسول خدا، این پیامِ قطعی را میدهد که «شیعه» یعنی کسی که راه و رسم و خطّ و مرام اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را، به درستی و با صداقتِ در نظر و جدّیّتِ در عمل، دنبال میکند و صراط مستقیم محمّد و آلمحمّد(علیهمالسّلام) را نظراً و عملاً، توسعه و گسترش میدهد و از اینرو محبِّ حقیقی و عاشقِ صادقِ آنان به شمار میرود.
متن کامل پیام حضرت آیت الله مظاهری در پی می آید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قال الله تبارک و تعالی: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً». برگزاری این نشست معنوی که در ماه ایثار و شهادت و به منظور تجلیل و تکریم از مقام شامخ امامزادۀ واجبالتعظیم حضرت ابوجعفر سید محمد بن زید بن علی بن الحسین«علیهمالسّلام» انجام میپذیرد، اقدامی شایسته در راستای مودّت و اظهار محبّت و ارادت به آستان اهلبیت مکرّم رسول خدا«صلیالله علیه وآله وسلّم» است و بیتردید موجب رضایت ارواح مطهرۀ آن بزرگواران خواهد بود. مسألۀ «مودّت ذویالقُربی» که به تصریح قرآن کریم اجر و رسالت خاتم پیامبران«صلواتالله علیهم اجمعین» است، اگرچه در اصل، به امر امامت و ولایت حضرات ائمّۀ اطهار«علیهمالسّلام» باز میگردد، ولی بیشکّ، تعظیم و تجلیل و پاسداشتِ حرمتِ فرزندانِ صالح و مکرّم آن امامان همام و درسآموزی از سیرۀ عملی امامزادگان عالیقدر که در حقیقت، تداومدهندگان و مبلّغان راستینِ معارفِ نورانی و معالمِ ایمانیِ اهلبیت عصمت و طهارت بودهاند، نیز، عمل صالحی است که مصداق «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» خواهد بود. امامزادۀ جلیلالقدری که اینک شما پیروان راه رسول خدا و ائمّۀهدی«علیهمالسّلام» برای تکریم نام و یاد مبارک او گرد هم آمدهاید، یکی از فرزندان عزیز حضرت«زید بن علی بن الحسین» است که مطابق گزارشهای موثّق تاریخی، همچون پدر بزرگوارش از شجاعانِ خداندانِ امامت و از مبلّغانِ معارفِ علوی بوده است و اینک مزار پاک و منوّر او، زیارتگاه عاشقان و دلباختگان اهلبیت«علیهمالسّلام» و مایۀ برکت و معنویّت است. نکتهای که تذکّر آن را در این فرصت، ضروری میشمارم آن است که محبّت واقعی و مودّتِ حقیقیِ خاندان رسول خدا، که مایۀ نجات و فلاح و رستگاری ما در دنیا و آخرت خواهد بود، فقط و فقط در گرو اطاعت و تبعیّت از آن بزرگواران است و به وسیلۀ این فرمانبرداری و پیروی، اطاعتِ حقیقی از خداوند تعالی نیز محقّق خواهد شد که: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً». بنابراین ادعای محبّت و عشق به ائمّۀهدی«علیهمالسّلام» تنها در صورتی، درست و حقیقی است که همراه با عمل و پیروی از مرام و سیره و فرامین آنان باشد. حضرت امام باقر«علیهالسّلام» در روایتی بلند و بیانی عمیق و تکان دهنده، سوگند یاد کردهاند که: « … فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ … وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَهِ … مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ…». حضرت باقرالعلوم در این حدیث مفصّل تصریح فرمودهاند که: «قسم به خداوند سبحان شیعۀ ما نیست مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از فرامین خداوند تبعیّت نماید. قسم به خدا، قُرب و نزدیکی به حضرت حقتعالی ممکن نیست، مگر از طریق اطاعت از او، و هر کسی که خداوند را اطاعت نماید، شیعه و ولایتمدارِ ماست و هر کس که خداوند را معصیت و نافرمانی کند، پس بیشک دشمن ما اهلبیت است». این سخنان تکاندهنده که قلب و دل هر انسانِ بصیر و آگاهی را میلرزاند و او را به اندیشه و تفکّر وامیدارد، به ما و به همۀ شیعیانِ رسول خدا، این پیامِ قطعی را میدهد که: «شیعه» یعنی آن کسی که راه و رسم و خطّ و مرام اهلبیت عصمت و طهارت«علیهمالسّلام» را، به درستی و با صداقتِ در نظر و جدّیّتِ در عمل، دنبال میکند و صراط مستقیم محمّد و آلمحمّد«علیهمالسّلام» را نظراً و عملاً، شیوع و توسعه و گسترش میدهد و از اینرو محبِّ حقیقی و عاشقِ صادقِ آنان به شمار میرود.
همۀ امامان کشتی نجاتند؛ لیکن کشتی امام حسین(ع) سریعتر است. همۀ ائمّه(ع) مشعل هدایتند؛ ولی مشعل ابا عبدالله الحسین(ع) پرفروغتر است. همۀ اولیای الهی درهای رحمت پروردگارند؛ امّا درِ رحمت امام حسین(ع) فراختر است. همۀ شهیدان راه حق شفا بخشند؛ لیکن شفابخشیِ امام حسین(ع) گستردهتر است. همۀ پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانیتر است. امام حسین(ع) هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و همه را یکجا، در راه خدا داد. خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندیش عطا فرمود: شفا در تربت او، استجابت دعا در تحت قبّۀ او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد. یکی از وسایل مهم و مجرّب برای توسّل به حضرت سیّدالشّهداء(ع) زیارت عاشورا است. زیارت عاشورا و مداومت بر آن بسیار سهل و آسان است، هر کسی در هر مکان و در هر زمانی میتواند با دلی پاک و نیّتی صادق به درگاه او روی آورد، این زیارت را طبق دستور امام(ع) بخواند و مشکلش را حل شده بیابد.
پیام مقام معظم رهبری ، امام خامنه ای در پی فاجعه مصیبتبار سرزمین منی...
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی درپی فاجعهی مصیبتبار امروز در منا که در آن جمع کثیری از میهمانان الهی جان خود را از دست دادند با صدور پیامی ضمن ابراز همدردی با مصیبتدیدگان این حادثهی اندوهبار و تسلیت به بازماندگان آنان تأکید کردند: دولت سعودی موظف است مسئولیت سنگین خود را در این حادثهی تلخ پذیرفته و به لوازم و قاعدهی حق و انصاف عمل کند.
ایشان ضمن اعلام سه روز عزای عمومی در کشور افزودند: مدیریت غلط و اقدامات ناشایستهای که عامل این فاجعه بوده است نیز نباید از نظر دور بماند. متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون
فاجعهی مصیبت بار امروز در منا که در آن جمع کثیری از ضیوف الرحمان و مومنانِ مهاجر الیالله از کشورهای گوناگون، جان باختند، اندوهی بزرگ در جهان اسلام پدید آورده و عید آنان را عزا کرده است. در میهن عزیز ما نیز دهها خانواده که مشتاقانه در انتظار عزیزان حجگزار خود بودند، اکنون به عزای آنان نشستهاند. اینجانب با قلبی سرشار از غم و همدردی با مصیبتدیدگان، این حادثه اندوهبار را به روح مطهر حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) و به ساحت مقدس ولی الله الاعظم حضرت صاحبالزمان (اروحنا فداه) که صاحبعزای اصلی است، و به همه بازماندگان و عزاداران در سراسر جهان اسلام به ویژه در ایران عزیز تسلیت عرض میکنم و رحمت خاصهی خداوند غفور و رحیم و شکور را برای این میهمانان گرامیش و شفای عاجل آسیبدیدگان و مجروحان را از درگاه عطوفتش مسألت مینمایم و یادآور میشوم:
۱. مسئولان نمایندگی اینجانب و سازمان حج تلاش طاقتفرسای خود در شناسایی جانباختگان و معالجه مجروحان و اعزام به کشور و خبررسانی سریع را که سراسر امروز بدان مشغول بودند همچنان ادامه دهند و همه کسانی که توانایی دارند به آنان کمک کنند. ۲. هر گونه کمک ممکن را به حجاج دیگر کشورها نیز تعمیم دهند و حق برادری اسلامی را به انجام رسانند. ۳. دولت سعودی موظف است مسئولیت سنگین خود را در این حادثهی تلخ پذیرفته و به لوازم آن به قاعدهی حق و انصاف عمل کند. مدیریت غلط و اقدامات ناشایسته که عامل این فاجعه بوده نباید از نظر دور بماند. ۴. جانباختگان این حادثه انشاالله مشمول این کلام نورانی قرآناند که: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» این برای بازماندگان، تسلای بزرگی است. آنان پس از طواف و سعی و پس از ساعات پربرکت عرفات و مشعر و در حال انجام مناسک حج به دیدار معبود شتافتهاند، و انشاالله مورد لطف و رحمت ویژه احدیتند. اینجانب با تسلیت دوباره به عزاداران، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم.