خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه كنی؟
پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری كه دوست داری از من بپرسی؟
من سؤال كردم: چه چیزی در آدم ها شما را بیشتر متعجب میكند؟
دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سكوت گذشت....
سپس من سؤال كردم: به عنوان پرودگار، دوست داری كه بندگانت چه درس هایی در زندگی بیاموزند؟
اینكه یاد بگیرند كه خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه كنند.
اینكه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
یاد بگیرند كه فرد غنی كسی نیست كه بیشترینها را دارد بلكه كسی است كه نیازمند كمترین ها است.
اینكه یاد بگیرند دو نفر میتوانند به یك چیز نگاه كنند و آن را متفاوت ببینند.
اینكه یاد بگیرند كافی نیست همدیگر را ببخشند بلكه باید خود را نیز ببخشند.
از وقتی كه به من دادید سپاسگذارم